سرویس ارسال اکسپرس
هنگامی که برای هفتاد و هفتمین بار نام من اعلام شد صدای تشویق و کف زدن بلند شد. در حالی که قرائت آرا همچنان ادامه داشت. دقیقاً نمیدانم در نهایت چند رأی آوردم دیگر گوش نمیدادم صدای تشویقها بر صدای شمارشگر علیه کرده بود. اما در همان لحظه که کاردینالها همچنان کف می زدند کاردینال هومس که در مدرسه دینی فرانسیسکن های ناگواری در ایالت ریوگرانده جنوبی برزیل تحصیل کرده بود برخاست مرا در آغوش گرفت و گفت فقرا را فراموش نکن این کلماتش در ذهنم مانده و آن را با گوشت و خونم حس کردم همان جا بود که نام فرانسیس پدیدار شد. هرگز تصور نمی کردم که این کانکلاوه بتواند مرا چنین مستقیم تحت تأثیر قرار دهد، چرا که هیچ گاه به لقب پاپ نیندیشیده بودم در روزهای کانکلاوه مردی بی خانمان در میدان سن پیتر پرسه میزد و پلاکاردی به گردن داشت که روی آن نوشته شده بود: «پاپ فرانسیس اول اما چهره اش را چند روز بعد زمانی که عکسش در چندین روزنامه منتشر شد دوباره به خاطر آوردم برخاستم و برای در آغوش گرفتن کاردینال اسکولا پیش رفتم. او شایسته در آغوش کشیدن بود. سپس از من خواستند جلو بروم کمی از ساعت هفت عصر گذشته بود و شمارش آرا به پایان رسیده بود. کاردینال ره نزدیکم شد و پرسش سرنوشت ساز را مطرح کرد آیا برگزیدنتان در مقام پاپ اعظم را قبول میکنید؟ به ایتالیایی گفتم پذیرفتم خود را در آرامش و سکون یافتم. او پرسید مایلید چه نامی برگزینید؟ و باز بنا به رسم کلیسا به ایتالیایی پاسخ دادم: فرانسیس نامیده خواهم شد. بار دیگر صدای کف زدنها برخاست خادمان برگه های رأی را در کوره گذاشتند و کارتریج های دود سفید را آماده کردند و با فرارسیدن غروب دود سفید از دودکش نمازخانه سیستین به آسمان برخاست.